کجاست آن لباسهاى فاخر؟!
باتو على قلل الاجبال تحرسهم غلب الرجال فلم تنفعهم القلل
ظواستنزلوا بعد عز عن معاقلهم فاودعوا حفرا یا بئس ما نزلوا
ناداهم صارخ من بعد دفنهم این الاءساور و التّیجان و الحلل؟
این الوجوه التى کانت محجبة من دونها تضرب الاستار و الکلل؟
قد طال ما اکلوا دهر! و ماشربوا فاصبحوا الیوم بعدا الاکل قد اکلوا
فاصفح القبر عنهم حین سائلهم تلک الوجوه علیها الدّود تنتقل
بر قلههاى کوهها شب را به روز آوردند، درحالىکه مردان نیرومند از آنان پاسدارى مىکردند، ولى قلهها نتوانستند آنها را از خطر مرگ نجات دهند.
آنان پس از عزت از جایگاههاى امن خویش به پایین کشیده شدند و در گودىهاى گور جایشان دادند، به چه جایگاه ناپسندى فرود آمدند.
آنگاه که در گورها دفن شدند، فریادگرى فریاد برآورد: کجاست آن دستبندها و تاجها و لباسهاى فاخر؟
کجاست آن چهرههایى که در ناز و نعمت پروریده شدند و به خاطر آنها پردهها مىآویختند؟
گور به جاى آنان با زبان فصیح پاسخ مىدهد: اکنون بر آن چهرهها کرمها راه مىروند. آنان روزگارى به خوردن مشغول بودند، ولى اینک خودشان خورده مىشوند.
راوى مىگوید: وقتى متوکّل این اشعار را شنید، منقلب شد و گریست به گونهاى که صورتش از اشک چشمش خیس شد، حاضران در مجلس هم گریستند. آنگاه متوکّل چهارهزار دینار به امام هادى علیهالسلام تقدیم کرد و آن حضرت را با احترام به منزلش بازگرداند.
قطرهاى از دریاى فضایل اهل بیت علیهمالسلام، ج2، ص740.
منبع: سایت تبیان